بخند |
|||||||||||||||||
دو شنبه 4 اسفند 1393برچسب:, :: 17:30 :: نويسنده : امير
ﺑﻪ ﻳﻪ ﮊﺍﭘﻨﯽ ﻭ ﺁﻟﻤﺎﻧﯽ ﻭ حیف نون
بچه بودم قرار بود عموم اینا بیان خونمون نذری داشتیم بابام گفت عموت که اومد میری جلوش اگه شیرینی اورده بود میگی عمو خودت شیرینی هستی چرا شیرینی اوردی اگه گل اورد میگی عمو خودت گلی چرا گل اوردی .منم گفتم باشه .خلاصه عمو اومد و دیدم واسه نذری یه گوسفند اورده. حضرت عزراییل را در اورژانس دیدم مشغول CPR بنده خدایی بودند.
امروز خیر سرم هوس تن ماهی کردم رفتم خریدم 8000 تومن فکر کنم با این قیمت توش پری دریایی باشه .....
جمعه میخواستم اتاقمو جاروبرقی بکشم و کمک کنم، آخرین مطالب پيوندها تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان طنز و آدرس aktanz.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. نويسندگان
|
|||||||||||||||||
|